جدول جو
جدول جو

معنی ترش لگامی - جستجوی لغت در جدول جو

ترش لگامی(تُ / تُ رُ لِ)
بدلگامی. توسنی. سرکشی کردن اسب
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تُ / تُ رُ لِ)
بدلگام و سرکش. رجوع به ترش لگامی و ترش لگامی کردن شود
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ لِ / لُ)
خوش عنانی. مقابل بدلگامی. رامی. غیر حرونی
لغت نامه دهخدا
(نِ وِ تَ)
توسنی کردن. بدلگامی کردن. سرکشی کردن: باوی (اسب) به چربی گوی و رخسارۀ او بمال تا بر دست تو خو کند، آنگه پاره ای نمک اندر دست بده تا بخوردو مزه یابد و خو کند و ترش لگامی نکند. (فرسنامه)
لغت نامه دهخدا